شعر تو کیستی شاعر فریدون مشیری خوانش شعر ایلدا بختیاری
شعر تو کیستی شاعر فریدون مشیری خوانش شعر ایلدا بختیاری
تو کیستی، که من اینگونه بیتو بیتابم؟
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایقِ سرگشته، روی گردابم
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه
کدام نشئه دویده است از تو در تن من؟
که ذرههای وجودم تو را که میبینند
به رقص میآیند، سرود میخوانند
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستارهها را از آسمان بیار به زیر
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه
که صبر، راه درازی به مرگ پیوسته است
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته است
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است
شاعر : فریدون مشیری
خوانش شعر : ایلدا بختیاری
دانلود دکلمه شعر تو کیستی فریدون مشیری
بیشتر بخوانید بشنوید
متن های ادبی کوتاه نویسنده امیر خانزاده
غزل چشمهی خورشید شاعر بنفشه انصاری پرتو
تولد دوباره شاعر حسن اسدی شبدیز خوانش شعر لیلا موسوی
جوراب کاموایی نویسنده فرشته محمودی خوانش متن مرتضی خدام