وطن شاعر مهتا پناه
وطن شاعر مهتا پناه
چشم هایم دو ماهیِ مرده
که شکستند تُنگِ آبش را
چشم هایت دو مرغِ پَرکنده
که ربودند حسّ ِخوابش را
دسته ی مرغ های ماهی خوار
چشم های مرا درآوردند
“وَ تنم” را در اوجِ بی رحمی
بی درنگ از سرم جدا کردند
آه ؛ گفتم : وَ تن …! دلم لرزید
وطنم پاره ی تنم ، ایران
با تو هم ظالمان جفا کردند
پاره پاره گُسستی از دل و جان
دشمنانت همه خودی بودند
دوستانت غریب و در خَفقان
دشمنانی عجیب دوست نما !
دِشنه ها در قبای شان پنهان
و تو را تکّه تکّه بلعیدند
این چپاولگرانِ بی مقدار
گرچه هر بار تازه تر می شد
بر تنت زخم های استثمار
عشق در لا به لای مان پوسید
درد تا ناکجای مان رویید
چشم هامان دو ماهیِ مرده
که به خشکی نشست بی امید
شاعر : مهتا پناه
بیشتر بخوانید
قفس شاعر لیلا دهقانی
دلدادگی نویسنده مائده شائق
قرار شاعر محمدحسین دشت پا
شهریور نویسنده سیما امیرخانی
سایه های وحشت شاعر مجتبی رمضانی
دکلمه های بیشتر
ایلدا بختیاری
هستی مرادی
فریبا شکرالهی
بیوگرافی و شعرهای خارجی