اشعار کوتاه مریم حیدری
اشعار کوتاه مریم حیدری
تو زلف از شانه
رخ از آیینه می دزدی
من در آیینه رخ خود دیدم
از زلف پریشان
دل آشفته
عشق جانسوزت
چاک گریبان
پریشیدم
مریم حیدری ریحان
*****
رهگذری دلباخته م
زیــر باران
با خاطرات نمناک
قدم می زنم
بر سنگ فرش خیابان
مریم حیدری ریحان
*****
سیه جامه
در خلوتی خاموش و بی صدا
شبگرد تنهای شبی
سکوت را بکشن
صدایم کن
مرا بخوان
که انعکاس صدایت
درون شب جاری ست
مریم حیدری ریحان
*****
سیه جامه
در خلوتی خاموش و بی صدا
شبگرد تنهای شبی
سکوت را بکشن
صدایم کن
مرا بخوان
که انعکاس صدایت
درون شب جاری ست
مریم حیدری ریحان
*****
صبح گاهان
خورشید من
بتاب بر جان و تنـم
با یک بغل از گرمای روح بخشت
این تن یخ کـرده را
شکوفا کن
مریم حیدری ریحان
*****
قسم به پاییزی که در راه است
به آفتاب پنهان پشت ابر
به باران گاه بی گاه
بوی عطر خاک
عطر رها شده بر شاخه نمناک
به عاشقانه های برگ ها در
حال افتادن
قسم به عشق به بوسه های آخر
طنین گریه ام
آن شبی که رفتی
و من پاییز به پاییز
باران به باران؛ دلتنگ توأم
مریم حیدری ریحان
*****
دیوار خاموش
سر تا پا آغوشِ عاشقانه های
قاب گـرفته
خاک گرفته
من و تو هست..
مریم حیدری ریحان
*****
موهایم را به دست باد می سپارم
او بر من مهربان تر است
تا دست های تو
مریم حیدری ریحان
*****
آرام مانند قویی سبکبار
پارو زنان
تا ساحل چشم هایت
می راند
مرد قایق ران
شط کارون
مریم حیدری ریحان
*****
می اندیشم به زندگی
خانه آفتابی
باغی مقدس
معبدی عاشقانه درخت زبر انجیر
می اندیشم به تو
خاطـره های دور
دود سیگار
عطر ورساجی
به حرف های نا تمام
سوز حنجره
لاله گوش فریاد
می اندیشم به آرزوی سرگردان
باغ مقدس ؛؛ معجزه انجیر
مریم حیدری ریحان
*****
صبح یعنی انتشار عشق
جانی تازه پر از احساس ناب
صبح یعنی خنده های دلکش
بوسه گرم
صدای مخملی در گوشم بپیچد
عشقم ؛صبحت بخیر
مریم حیدری ریحان
*****
دیگر حرفی زیباتر از سکوت برای گفتن ندارم
دلتنگم
و چشمان معصومم
دوخته به چشمان تو در قابی نامفهوم
ای قاب نامفهوم بردیوار سخت
مرا صدا کن
از سکوت غمبار
بیا و مرا رها کن ..
مریم حیدری ریحان
*****
تو آن صبحی
که همه ی صبح ها
غنچه های گل کرده
پرنده های نغمه سر داده
پنجره های بی پرده گشوده
با توأند…..
مریم حیدری ریحان
****
صبح گاهان
حال خوشی دارم
کناره پنچره
باغچه سبز و حس زندگی
عطر گل یاس و اقاقی
حال خوشی دارم
به پنچره ی که رو به
خیال پیوستین من و تو باز شود
مریم حیدری ریحان
*****
اینجا بیمار است زندگی
وقتی همراه یک طوفان به بلندای
آسمان می رود
و امید به یک بارگی خاک می شود
می بارد بر سر و دست
و تا مغز استخوان نفوذ می کند
مسموم و زهر آلود نفس ها
ازهوش می روند و
انسانیت خالی از شکل و تعلق
در عصر مدرن غمگین
تحلیل می رود .
آری!! اینجا
ریه های من ریه های تو
محکوم به مرگند…
مریم حیدری ریحان
*****
در حضور خلق
به غارت بردی عقل و دلم
مضراب بزن؛ جانم بنواز
لبریز از دلنوازی
تن رها کنم
در چشم باد
مریم حیدری ریحان
*****
دیده در آیینه
صبح آدیینه تو را دیدم
بند بند وجودم ملتهب
غرق مستی و
سرشار تو شدم
برخیز یار من
بشکن تابوی آدیینه
خیل خستگی و خواب
لحظه های ناب
لبخند بزن
من آیینه دل آرام توأم
مریم حیدری ریحان
*****
شاعر : مریم حیدری (ریحان)
بیشتر بخوانید
آرزو هایم شاعر مریم حیدری
یحیا شعر و دکلمه منیره حسینی
یادداشت شعر و دکلمه احسان افشاری
جمعه شاعر نسرین باقری دکلمه میترا ترکمان
دوست داشتن شاعر فریدون مشیری گوینده مهری خوبان
بیوگرافی و اشعار خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems