دلنوشته شاید روزی عاشق نویسنده لاله سیاه خوانش سمیه زاوش
دلنوشته غرور ازدست رفته نویسنده لاله سیاه خوانش سمیه زاوش
دلم می خواست تمامی اجزای بدنم تبدیل به قطره های آب می گردید.
از پاهایم شروع می شد و چون باران اشک از چشمانم فرو می ریخت.
بعد آرام آرام نوبت به بقیه اجزاء می رسید.
نوبت به قلبم که می رسید، با رگباری تند پاییزی فرو ریختن احساسات نارنجی رنگ زیبایم
را همراهی می نمود و در نهایت تمام و کمال در دل خاک فرو می رفتم.
مقداریم در دل ریشه درختی خانه می گزید و مابقی با تابش
خورشید تبدیل به ابر میشد و آنگاه چه لذت بخش بود
بی معنی شدن مرزهای جغرافیایی. به هر کجا که می خواستم
سفر می کردم و در هر آسمانی که می خواستم دوباره می باریدم و می باریدم و می باریدم.
نم نم بارانی از جنس من بین لب ها و صورت های گلگون چندین و چند دلداده ی بیتاب
با زلفانی خیس به بوی گندمزاری نمناک، جاری می گشت و چون رقاصک باله ای می رقصید.
در زمستان به همراه گلوله های برفی ای از جنس عشق، بینشان دست به دست میشدم.
و بهار ، وه چه زیبا بود بهار. روی شاخه های درختی که مرا در زهدان ریشه اش آبستن بود
به شکل گلی با عطری سکر آور متولد می گشتم. آنها مجنون و لیلا وار تکیه داده به درخت،
با بارش بی امان جادوی عطر سکر آوری چون من، با بوسه هایشان در یکدیگر حل می شدند.
کاش در این چرخه پایان ناپذیر، چون قطره های باران و یا چون عطر مرموز گلی، در هوا شناور می گشتم.
به یاد داشته باشید شاید شما هم روزی عاشق شدید،
آن روز چترهایتان را زیر باران ببندید و بگذارید با آرزوی خوشبختیتان میانتان جاری گردم و یا در شبی بارانی،
پشت شیشه ی پنجره اتاقتان بنشینید و من را تماشا کنید، شاید صدای در زدن مرا از پشت شیشه بشنوید.
شاید هم در یک شب بهاری وقتی دست در دست هم از عشق می گویید و زمین را زیر پاهایتان کش می آورید،
عطر گلی ابریشمی مشامتان را نوازش داد، کمی مکث کنید و نفسی عمیق بکشید و ….
–
نویسنده : لاله سیاه (م.ا)
خوانش متن : سمیه زاوش
دانلود دکلمه دلنوشته شاید روزی عاشق
بیشتر بخوانید … بشنوید..!
غزل نامه شاعر کوروش راد خوانش شعر بانو بارانا
دلنوشته ای آخرین جهانم نویسنده خوانش متن عادل علاءالدینی
دلنوشته غمگین وقتی میرفت نویسنده الناز حاجیوندی خوانش متن هلنا