هیچ وقت مقایسه نکن نویسنده خوانش مرتضی خدام
هیچ وقت مقایسه نکن نویسنده خوانش مرتضی خدام
مادربزرگ برایم از سفر هدیه آورده بود…
جعبه ی کادو را که باز کردم ، از خوشحالی بالا و پائین می پریدم و فریاد می زدم :
آخ جون…آتاری
آن روزها هر کسی آتاری نداشت…
کار هر روزم شده بود صبح تا شب در دست گرفتن دسته ی خلبانی و هواپیما بازی کردن…
خوشحال ترین کودک دنیا بودم تا اینکه یک روز خانه ی یکی از اقوام دعوت شدیم…
وارد خانه که شدم چشمم خورد به یک دستگاه جدید که پسر آن خانواده داشت…
بهش می گفتند میکرو… خیلی بهتر از آتاری بود…خیلی…دسته هایش دکمه های بیشتری داشت…
بازی های مختلف داشت و بر عکس آتاری یکنواخت نبود و داستان داشت…
تا آخر شب قارچ خور بازی کردم و هواپیمای آتاری را فراموش کردم…
به خانه که برگشتیم دیگر نمی توانستم آتاری بازی کنم…دلم را زده بود…
دیگر برایم جذاب نبود… مدام آن را با میکرو مقایسه می کردم…
همش به این فکر می کردم که چرا من نباید میکرو داشته باشم …
راستش ما آدم ها هیچ وقت قدر داشته هایمان را نمی دانیم …
آنقدر درگیر مقایسه کردنشان می شویم تا لذتشان از بین برود و دل زده مان کند…
داشته های دیگران را چوب می کنیم و می زنیم بر سر خودمان و عزیزانمان…
به این فکر نمی کنیم داشته های ما شاید رویای خیلی ها باشد…
زندگی به من یاد داد مقایسه کردن همه چیز را خراب می کند
نویسنده , خوانش داستان : مرتضی خدام
دانلود داستان صوتی مقایسه نکن
بیشتر بخوانید
دانلود رمان رویاهای خاکستری نویسنده مریم پورقلی
داستان خواب گل سرخ از چیستا یثربی با صدای هلن محمدنیا
دلنوشته غمگین پنج شنبه نویسنده سیده زهرا شفیعی خوانش سمیه
داستان صوتی دخترشینا نویسنده بهناز ضرابی زاده خوانش زهره رضایی