اسبهای بی سوار شاعر پریسا کیانی خوانش مهشید شرافی زاده
اسبهای بی سوار شاعر پریسا کیانی خوانش مهشید شرافی زاده
میانِ
اسب های بی سوارو
کوهستان های بی بلوط
گریه میکند
آفتاب دیرسال
بر مازه ی بردشیرها
من از سکوت غارهای باستانی
می ترسم
از ساز چپ دیر مجال و
پوزخند الازنگی
بر صورت خراشیده ی خواهرانم
من از بی برادری میترسم
از مرگ کبک های آزاد و آوازه خوان
از سقوط ستاره ای بر پیشانی بخت
سر از سرزمینی درآورده ایم
که پرندگان
منقار در سنگ کوفتند
و علف ، تلف شد
تاریخ مارا توبیخ کرد و من
هنوز هم
بوی بابونه می دهم
جنوب من شمال نمیشود
زاگرس
پر از زخم های نانوشته ست
صد سال دیگر از خواب برمیخیزیم
دهانمان
پر از تبلور و تبر است
و ماه در ادامه ی ما خواهد تابید
شاعر : پریسا کیانی
خوانش شعر : مهشید شرافی زاده
دانلود دکلمه شعر اسبهای بی سوار
بیشتر بخوانید, بشنوید اشعار , دلنوشته ها , دکلمه های عاشقانه
شعر حوصله می خواست شاعر بانو معصومه صابر
شعر بی قرار شاعر علی قیصری خوانش دکلمه مریم بختیاری
بامن چه کردی علیرضا بهرامی عیسی آبادی دکلمه فریبا شکرالهی
دلنوشته غمگین پنج شنبه نویسنده سیده زهرا شفیعی خوانش سمیه
داستان صوتی دخترشینا نویسنده بهناز ضرابی زاده خوانش زهره رضایی