شعر یلدای سرد شاعر داود همراز خوانش شعر راحله افسری
شعر یلدای سرد شاعر داود همراز خوانش شعر راحله افسری
آمدی یلدا عزیزم خیر مقدم گویمت
اما نمیدانم کجا جایت دهم ,گرمت کنم چون خانه ام سرد است,
دگر مادر بزرگی نیست تا کرسی بچیند از برایت ,
یا اناری دون کند بر کاسه ات ریزد به جامت. چای گرمی را بنوشی تا شود خوش نوش جانت….
بلی یلدا از آن روزی که رفت مادر بزرگم آسمان ,
دیگر نیامد بر زمین ,ماندش همان کرسی ته انباری خانه,
میان گردو خاک روزهای خفته در دیروزها, آمدی یلدا چه خوش اما ,کجا! کو ناز بالشتی که تا تکیه کنی بر آن ,
رود در خستگیهایت ,
بخواند شعر حافظ را دلا بابا بزرگم از برایت تا شوی سر خوش به یک شب چله ای زیبا,
بلی یلدا تو گویی شادمانی ریشه اندر نسل آنها داشت,
بر ما غصه غمها کاشت ,بر ما غصه غمها کاشت
شنید حرفم کشید آهی و یلدا گفت بر من ,
غم مخور جانا ,بیا با یاد آن مادر بزرگ و یاد آن بابا بزرگان ,
من بچینم از برایت سفره ای رنگین ,اناری دون کنم ,
آجیل ریزم کاسه ات را پر کنم ,
اما به شرطی که بیاری تو همان کرسی ز انباری بروبی گردو خاکش را فراموشش کنی
دیروزها را خوش شوی امروز و زیبا بنگری فردا و فردا را ……
شاعر : داود همراز
خوانش شعر : راحله افسری
تنظیم : عادل علاالدینی
دانلود دکلمه یلدای سرد
بیشتر بخوانید بشنوید
داستان صوتی لیلی و مجنون با صدای سانیا انوش
مسیح متولد شد نویسنده جواد رستم خانی خوانش مدرس زاده
ترانه ی یلدا ترانه سرا نازنین محسنی خوانش فلور فرشچی
دلتنگیهای شب یلدا نویسنده علی جوکار خوانش متن زهره رضایی