شعر غم پاییز شاعر داود همراز خوانش شعر راحله افسری
شعر غم پاییز شاعر داود همراز خوانش شعر راحله افسری
باز پاییز آمد….اشکها میریزند
آرزوها مردند…برگها میریزند
پشت هر پنجره ای …یک نفر می گرید
حسرتش چیست چرا …زین سفر می گرید
حسرت ما نه به زردی ی درختان است ، نه
غم ما مردن گل بر کف گلدان است ؟ نه
آه ما نیست به بلبل که چمنزارش نیست
یا به پروانه که مردش ، چو که گلزارش نیست
حسرت ما همه در آینه ی پاییز است
که نشان می دهد این عمر ، کم و ناچیز است
آری هر شاخه ی پاییز بخواند نالان
وه چه آسان رود این عمر ، به یغمای خزان
روی هر برگ درخت ، نقش یک خاطره است
روزهای من و توست ، نقش این خاطره بست
پس بدان ریزش این برگ ، به پاییز ، امروز
ریزش خاطره هامان بود اندر دیروز
قصه گوید پاییز ..غصه باز آغاز است
غم عالم به دل …داود همراز است
شاعر : داود همراز پور عبدا…
خوانش شعر : راحله افسری
تنظیم : مهدی صالحی
دانلود دکلمه
مطالب بیشتر بخوانید, بشنوید اشعار , دلنوشته ها , دکلمه های عاشقانه
شعر بدون تو شاعر مهدی ازوج خوانش آوا زحمت کش
شعر قلم شاعر مهدی عنایتی خوانش شعر صدیقه نگهبانی
شعر پاییز شاعر فردوس اعظم خوانش شعر مریم بختیاری
شعر ساز موافق شاعر خوانش شعر علیرضا شتابی باران