غزل قرار عاشقی شاعر بهناز پالیزبان
چه عشقی در دلم دارم ز یارم امشب و هرشب
نمیخواهم کسی جزتو، کنارم امشب و هرشب
شرر بر جان من انداخت آن لبهای تب دارت
ببوسم آن لبانت را، نگارم امشب و هرشب
بنوشم جام پی در پی، شوم مست و غزلگویت
بیا ساقی بده جامی، خمارم امشب و هرشب
زنم شانه به گیسویت، ببوسم روی ماهت را
شوم محو تماشای بهارم امشب و هرشب
چه آوردی بر احوالم، چنین بی تاب و حیرانم
نباشی بی تو بیمارم، چه زارم امشب و هرشب
سپیده سر زد و باز هم خیالت بر دلم جاماند
نباشی بیقرارم، ای قرارم امشب و هرشب
شاعر : بهناز پالیزبان