شعر سپید فصل بهار شاعر خوانش دکلمه علی تنها
شعر سپید فصل بهار شاعر خوانش دکلمه علی تنها
گریخته بود
از سرمای بی رحم زمستان
از باد و بوران
از برف و توفان
مهجور و رنجور جویای ماٌوایی
گرم
دیدمش
خسته و بی رمق
آغوش گرمم
پذیرای پیکر نحیفش
شد
آرام آرام یخهای وجودش آب
شد
رفته رفته خون درون رگهای
سبزش جریان یافت
جوجه اردک زشت رو به زیبایی
میرفت
اندک اندک گرمای تابستانیم
به زیباییش افزود
آنچنان که سبزی و تراوتش
همه جا را احاطه کرد
ساعتها روزها خیره به او مینگریستم
سبزتر و سبزتر میشد
گویی فزونی شکوهش
حد و مرزی نداشت
سحر کنار برکهِ آرام آرمیده بود
برخاست ،بال گشود ، وای
خدای من
چه زیبایی خیره کنندهای!!!
یک قوی عاشق
عزم هجرت ، آهنگ کوچ
چون پروانهای که ناگهان
پیله را شکافته باشد
بی اختیار بانک براوردم
نرو…
هنوز نامت را نمیدانم
پر کشید در آبی زلال آسمان
تکیه بر باد
اوج میگرفت
فریاد کشیدم نامت ؟؟
چرخی به عقب با صوتی
زیبا چون فرشتگان…
بهــــــــــار…
و پهنه افق را پیمود و گذشت
تا دیگر اثرش نماند
آری او همان فصل بهار بود
و رفت
و برجا مانده تابستانی
سوزان که
شعله بر میخیزد
از آغوش تهیاش
در تنهایی و
حسرت…
تابستانی که سبز شد از
وجود بهار اما جان
سپرد به زردی
خزان.
شاعر , تنظیم , خوانش دکلمه : علی تنها
۱۹ خرداد ۹۶ _ ساعت ۰۴:۰۰
دانلود دکلمه شعر فصل بهار
بیشتر بخوانید, بشنوید اشعار دکلمه های عاشقانه
شعر دوست دارم شاعر مهدی صالحی خوانش دکلمه سمیه
دلم تغییر میخواهد شاعر بتول مبشری خوانش دکلمه لیلا موسوی
شعر او برنمیگردد شاعر شهراد میدری خوانش دکلمه نگار هادی
شعر حسرت شاعر مریم فلاحت دوست خوانش دکلمه مجید ستار
شعر روز قیامت شاعر فرزانه ایروانی خوانش دکلمه بابک سلامت