پاییز شاعر سیروس امیری زنگنه
پاییز شاعر سیروس امیری زنگنه
تصمیم گرفته ام
دیگر
به ترکیب فصل ها
دست نزنم
بگذارم پائیز
کابوس زنجیره ای باشد
که برگ های رنگین را
می ریزد
برای طنازی زمستان
روی درخت
به من چه مربوط
غزه موهایت را
که بیرون می ریزی
از
زیر روسری
چند طلبه
در پاکستان
از درس کلاش
رو نویسی می کنند
به من چه مربوط
گرگ
در سوریه
از کدام شیار
به گله می زند
یا چوپان
هنوز دروغ می گوید
یا دیشب
بعد از
بمباران
توبه کرده است
به من چه مربوط
من خودم
دلم
تنگ شده است
برای موهایت که
در شعر هم
نمی توانم ببافمشان
آقا اجازه !
برای فردا
چند بار
از روی
آن که
در باران نیامد
بنویسیم ؟
سیروس امیری زنگنه
***
به تو
فکر می کنم
به پائیز
و به خیالی که
از این روزن
به نپریدن
تبعید می شود
به گلدان
که گلی را
به بند کشیده است
به تو فکر می کنم
به خودم
به میله ها
که تنهایی
می بافند
یکی زیر
توی کوچه
یکی بالا
با دلتنگی
پشت پنجره
سیروس امیری زنگنه
***
هیچ چیز
دل خشکی ندارد
به دیوار هم
تکیه بدهی
لیز می خورد
به درخت هم
که عقده هایش را
وا می کند
روی سرت
فقط به برگ ها
که افتاده ترین اند
می توانی
اعتماد کنی
همانهایی که
صورتشان
با سیلی
سرخ شده است
همانهایی که
رنگ سبزشان را
داده اند
به ساری
که از رویشان پرید
تا فصلی که
هیچ کس
در آن
دل خشکی ندارد
آنچنان هم زرد نشود .
سیروس امیری زنگنه
***
شاعر : سیروس امیری زنگنه
بیشتر بخوانید
اشعار شاعر فرزانه طالبی پور
نوشته های کوتاه نویسنده زهرا دباشی
حسادت شاعر هادی رسولی دکلمه فاطیما
بحران 20 سالگی شعر و دکلمه سهیل فخری
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems