حسرت شاعر سمیه خلج دکلمه مرضیه اسفندیاری
حسرت شاعر سمیه خلج دکلمه مرضیه اسفندیاری
سالها در حسرتی ماندم که پایانی نداشت
حاصلی جز چشمهای سرد و بارانی نداشت
من به یادش می سرودم،در مسیر اشکها
حیف اما او خبر،از این پریشانی نداشت
ماه،پنهان میشد و در خلوتم گم میشدم
هیچ دستی در سکوتم،شمع تابانی نداشت
بس که در خود میشکستم آسمان بیدار بود
دیگر حتی چشمهایم راز پنهانی نداشت
عاشقی حس غریبی بود،در دنیای من
چون که حتی لحظه ای بر عشق،ایمانی نداشت
برگ برگ عمرم از رویای چشمانش تر است
در خیالش غرق بودن،جز پشیمانی نداشت
شاعر : سمیه خلج
دکلمه : مرضیه اسفندیاری
دانلود دکلمه شعر
دانلود ویدیو دکلمه شعر
بیشتر بخوانید
پازل نویسنده داریوش شیخی دکلمه فاطمه حیدری
آشنای خسته نویسنده داود همراز دکلمه راحله افسری
بید و قلب تپنده شاعر نسرین باقری دکلمه افسون غفائی
به به بسیار زیبا و دلنشین ،،،شعر و آوایش ????