چه تلخ چه شیرین از عمار رستمی دکلمه مجید فانی
بعضی خاطره ها هیچوقت فراموش نمیشن
چه تلخ، چه شیرین…
روزایی رو که جواب سلامم رو با اشتیاق جواب میداد،
روزایی که وقتی همدیگه رو صدا میزدیم با هزار قربون صدقه جواب همو میدادیم،
روزایی که وقتی گرم صحبت میشدیم،زمان از دستمون میرفتو نمیدونستیم اون نیم ساعتی که فک میکردیم گذشته ،چطور چند ساعت میشد…
روزایی ک ساعتها پشت تلفن حرف میزدیمو هیچکدوممون دلمون نمیومد خداحافظی کنیم،
همیشه به یه بهونه دیگه ادامه میدادیم…
چقد غریبن اون روزا….
چقد نبودشون احساس میشه…
روزایی که بهترین روزای عمرم بودو هر لحظه ش با امید و اشتیاق به زندگی میگذشت…
اون روز وقتی اسمشو صدا زدمو جوابمو (بله)داد…!
دنیام تار شد…
حس کردم تنها ترین آدم رو زمین منم…
تنها ترین آدمی که واسه خودشم غریب بود…
سخت ترین حس زندگیمو چشیدم اون روز…
حسی که هیچوقت نتونستم توصیفش کنم!
مث آدمی ک از سردی لحنی به خودش میلرزید،
مث گنجیشکی از سرما و طوفان شهر…
یا جنگجوی زخمی ای که از درد زخمش به خودش میپیچه…
هیچوقت فکرشو نمیکردم همچین چیزی پیش بیاد ،فکرشم واسم محال بود…
سخت تر ازون زمانی بود که وقتی دلیل سردیشو پرسیدم،واسم دلیلو بهونه آورد…
دوست داشتنی ک توش دلیل باشه فقط از رو نیازه…
هه…
چی فکر میکردمو،چی شد…
ازین ناراحت نیستم که عمرومو پای کسی هدر دادم که تنهام گذاشت،خیالم راحته که واسه دلم کم نزاشتم…
ازین میسوزم که هیچوقت نفهمید چقدر دوسش دارم…
ازین ناراحتم ،احساسی که خرج دوست داشتنش کردم، تولد دوباره شون محاله…
بعضی وقتا تنها حسی که واسه آدم میمونه،بی حسیه…
به قلم زیبای : عمار رستمی
دکلمه : مجید فانی
دیگر اشعار _ دست نوشته ها و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
توفان غزل از حسن اسدی شبدیز دکلمه لیلی آزاد
شعر زیبای بی بال بیا امشب مجید مومن
بداهه بسیار زیبا گوهر نایاب شهلا شقاقی (توتیا)