یار جان نویسنده آزاده رمضانی دکلمه آرزو طینت
یار جان نویسنده آزاده رمضانی دکلمه آرزو طینت
به خیالت نرسد که نمیدانم ،
یار جان…!
آنقدر با گلهای قالی ،
آمدن،
و نیامدنم را فال گرفته ای
که نه دیگر شوقی به تار مانده
و نه حالی به پود…
آنقدر با شمع های خانه ات
اوّل و آخرِ نامِ مرا
خاموش و روشن کرده ای
که خودت هم گاهی
فراموشَت میشود
تو در آینه نشسته ای
یا من به جانِ چشمهایت افتاده ام…!؟؟
آنقدر یکی بود و نبودِ بوسه های خواب زده ام
تبِ انگشتانِ تو را اندازه گرفته
که گاهی وقتها
دستِ راستِ همیشگی ات
خودش را به کوچه ی علی چپ میزند
تا یادش برَوَد
خودکارِ یادگاریِ من
با جیبِ پیراهنت
اسم و فامیل بازی میکند
و نامِ تو را از یادِ خودت میبَرَد…!
آنقدر دلت هوای لقمه های پیچیده در عطرِ عاشقی ام را میکُنَد
که گرسنگی ،
از شنیدنِ بوی شامیِ همسایه
ویار میکُند
و بشقابِ دست نخورده ات را
پَس میزند…
آنقدر در پیچ و خمِ شبانه ی موهای به کمر رسیده ام
گم شده ای
که دیگر یادت نمی آید آخرین بار
در کُنجِ کدام خیابان،
خاطره های قبلِ مرا
به باد داده ای…
به خیالت نرسد که نمیدانم،
یار جان….
یادت بماند…..
هربار که تو،
بیتاب و دلتنگ میشَوی
در اتاقِ کوچکِ من
باران می بارد…
نویسنده : آزاده رمضانی
دکلمه : آرزو طینت
تنظیم : عادل علاءالدینی
دانلود دکلمه یار جان با صدای ارزو طینت
نوشته های ازاده رمضانی
دکلمه های بیشتر آرزو طینت
بیشتر بخوانید
آلزایمر نویسنده فاطمه نعمتی
بوسه شعر و دکلمه فلور فرشچی
مردم شهر شاعر آنجلا راد دکلمه زهره رضایی
موسم رفتن شاعر غلامحسن جعفرزاده پیرموسایی
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems