شعر امشب دلی شکست از پژمان اصلانی
امشب دلی شکست
در کنج گرمخانه ی دوری
که از قضا
نزدیک یک درخت سترون بود
باری در آن حوالی
از آه مادری
مه گون هوای شهر
پر از ریز گرد شد…
چندی که از صدای شب و پاسبان گذشت…
دزدی به خون باکره ای دست خویش شست…
جاروی یک سوپور
قلبی شکسته را
با چند فیلتر
به جویی عمیق ریخت…
در این میان درخت سترون خموش بود…
امشب شبیه دیشب و امسال مثل پار
تنها نگاه صامت تنها درخت شهر
بر رهگذار بود…
شاید در انتظار…
یا نه به آن امید
که یک روز میوه ای
از شعر یا کلام
یا یک خطابه
پیشکش کوچه اش کند…
بغضی که سالهاست
فروخورده را شبی
آوار بر سر هر رهزنی کند…
اما دریغ که در شهر شب زده
آن کو انار مهر به کف خواست داشتن..
تنها و یک تنه است…
آن هم سترون است…
به قلم زیبای : پژمان اصلانی
دیگر اشعار شاعران سایت عشق زیبا
شعر سفر یزدان غلامی
شعر نگاه گوارا از غلامعباس سعیدی
شعر چشم تو از فردوس اعظم