شعر سفر یزدان غلامی
دیگر روم سفر به خداحافظی قسم
باشد در این میان به خود از خویشتن رسم!
.
دلخوش بــه بی کسی ام پشت من کسی
دیدم! نریخت آب که من خوب بی کسم
.
خوشبخت شد زمانه همین طفل گل فروش
چون زود پیر شدم به نظر خارم و خسم
.
این باغ میوه ی رسیده بخواهد به هر درخت
افسوس من بـه واسطه ی درد نارسم
.
ای ماندگان به چشمه ی هستی درودتـــان
زین آب شور بخـت،همان قطره ای بسم
.
خوشبخت می شوم که قسم بر سلامتان
من می روم سفر به خداحافظی قسم
..
به قلم زیبای : یزدان غلامی
دیگر اشعار شاعران سایت عشق زیبا
شعر نگاه گوارا از غلامعباس سعیدی
شعر چشم تو از فردوس اعظم
شعر خاطره از رها احمدی