خلوت شاعر شبنم فیض بشی پور
خلوت شاعر شبنم فیض بشی پور
از جان من دل میبری؟ این جان دگر من نیستم
اینگونه جادویم مکن، از سنگ و آهن نیستم
مرهم نمیگردی مرا، درمان نمی یابم ز تو
من مَرد باور کردن و هی ضربه خوردن نیستم
روزی که آسان میروی،نامم فراموشت شده
من منکر آن روز و این بیراهِ روشن نیستم
“خلوت” شده آرامشم.. چیزی نمیخواهم جز این
تنها چرا اما دگر محتاج مأمن نيستم
دردی نمیدانی ز من،خنجر نشو زخمم نزن
طوری ز من بگذر برو،گویا که اصلاً نیستم
قلبم غزل می بافد و من شاعرم اما دگر
آن شاعر نازک دلِ حساسِ قبلاً نیستم
شاعر : شبنم فیض بشی پور
بیشتر بخوانید
تو نیستی دکلمه شعر وحید آریا و یاس
سونامی شاعر دکتر صالح قدک زاده خوانش آرزو طینت
نامه ی غمگین شاعر جواد الماسی خوانش دکلمه مریم حبیبی
دلنوشته غمگین وقتی میرفت نویسنده الناز حاجیوندی خوانش متن هلنا
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems