شعر پلاسکو عشق من زود بیا از محمد حسین سکوت دکلمه مینا الوندی
و خداوند مَلَک گونه نشاندت به میان آتش
که بگیری دستی…
ز آه انسان …
تو خودت سوختی اما …
آتشی سرد شد از سوختنت …
اب نبود
اشگ خود ریختی و ….
همه جا ساکت شد … همه در جا خوردند …
و فقط دیدند…
که تمام آوار به سرت شد آوار …
غم گرفتی که مرا شاد کنی
سوختی تا که مرا سرد کنی
گریه کردی که بخندد لبها…
تو همانی که فرشته شده مبهوت نجات آیینت
ما چه کردیم ؟
فقط ماندیم و… به تو با حال نیاز
نظاره کردیم…
و فقط سوختنت را دیدیم
و دوباره …
خاطراتی به سراغم آمد
از گذشته از عشق
دختری کوچک و پژمرده
منتظر تا که بیاید بابا بنوازد مویش
به بغل داشت عروسک و به مادر میگفت
پدرم دیر نکرده مادر ؟
او بمن گفته که امروز مرا میبرد بازی و…
و فقط مادر بیچاره بماند و قطراتی از اشگ
عشقکم زود بیا دخترت منتظر است …
هم خودت سوختی و هم دل من …
عشقکم زود بیا من خودم مرحم زخمت گردم
کاش من جای تو در اتش و آوار ….
به قلم : محمد حسین سکوت
دکلمه : مینا الوندی
.
دیگر اشعار ساختمان پلاسکو از شاعران سایت عشق زیبا
شعر فریاد از آتش از سمیه خلج
با توام آتش شعر و دکلمه میترا بابازاده
دوبیتی تقدیم به دلاور مردان آتش نشان ساختمان پلاسکو از آنجلا راد