رفتنت نویسنده عسل بهروان
رفتنت نویسنده عسل بهروان
همیشه فکر میکردم
اگه یه روزی بعدِ رفتنت
اسمت جایی به گوشم بخوره،
همون جایی که هستم برم تو فکر…
اما هرچی فکر درباره ی اوضاعِ زندگیم بعد از تو کرده بودم برعکس شد؛
یعنی به کل اشتباه از آب در اومد!!
همه ی تصوراتم غلط بود و درواقع من همش خیال بافی کرده بودم،
اما حالا اسمت که هیچ ،
خودت هم دیگه برام ارزشی نداری!!
میدونی چیه؟!
این که آدم از خودش یه خروار خاطره بد به جا بزاره و
خیلی راحت بره دنبال زندگیش و
بعدش هم خیال کنه که برای عشقِ سابقش همون همیشگیِ دلبر میمونه، خیلی فکر مسخره ایه یعنی واقعا احمقانه اس…!!
چون تو یه روزی منو، به وقتِ دلتنگیهام، تنهاییهام، به حال خودم ول کردی و رفتی!
و حالا دارم به این فکر میکنم که شاید عشق ، عقلِ بیچاره رو مختل کنه، ولی یه چیزی توی ذات
آدما هست که غیر قابل کنترلِ یعنی به هیچ وجه چیزی سرش نمیشه حتی عشق ،
میدونی اون چیه؟؟!
“تنفر ”
تنفری که بعد از رفتنِ بی رحمانهات تو دل آدما باقی بذاری!
اونه که حالا باعث شده من خنثی بشم و
نسبت به همه ی اون خاطره ها و
خندیدن ها و
تمومِ لحظه های خوب بی حس بشم…
در واقع همه ی خیالایی که بافته بودم شکافته شد …
و حالا من دچار یک بیماریِ مزمن شدم به نامِ “سِرشدگی”
(سِرشدگیِ حاصل از رفتنت….!!)
نویسنده : عسل بهروان
بیشتر بخوانید
جدایی نویسنده آریانامیر
دلدادگی نویسنده مائده شائق
شهریور نویسنده سیما امیرخانی
دیدن عشق نویسنده مژگان بکرک
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems