دیدن عشق نویسنده مژگان بکرک
دیدن عشق نویسنده مژگان بکرک
دیدنِ مردت
آن هم تکیه داده به پشتی
که محوه تماشایِ خنده هایت
و نازِ چشمانت شده
و منتظر آوردنِ یک چای داغ که بوی
دارچینش فضا را پُر کرده
دیدنیست ؛
آن چایی داغ را می گذارد روبه رویش
و مدام با دست لمسش می کند
که کی سرد شود تا نوش جانش کند
و تا سرد شدنش…
برایت گل بگوید ،گل بشنود
بگوید بانو
بیا بنشین کنار من
و برایم یک فال حافظ بگیر
دوست دارم برایم فال بگیری و تعبیرش کنی مثل همیشه
بگویی:
حافظ از عشق ما دهانش باز مانده که چطور دلِ مرا
برده ایی؟
بعد بگوید:
چرا دور نشسته ایی بانو
فال حافظ را در آغوشم بگیر
تا خودم برایت تعبیرش کنم
نویسنده : مژگان بکرک
بیشتر بخوانید
آتش شاعر رضا پناهیان الوارس
غزل هوای عاشقی شاعر همایون رحیمیان
تقاص شاعر مریم ناظمی خوانش حسام ابراهیمی
غزل هرزه دلی شاعر داوود محمدکیا خوانش فریبا دادگر
دکلمه های بیشتر
بیوگرافی و شعرهای خارجی