شعر دفتر شعر از عباس چگینی
دفتر شعر مرا
بعد مرگم ببر
هستی ام از دنیا
فقط این دفتر بود
جلدش کن
به یاد
دل بی جلد خودم
نگذار پاره شود
نگذار به دست یک بچه لجباز
نقاشی شود
دفترم حکم زنیست
که هر شب
درآغوش تنهایی احساسم
همبستر بود
شعر هایم آبستن دردهایم بود
راستی یادت باشد
چای داغ تنهایی ات را
در کنار دفترم
هورت نکش
بخدا دفترمن
تنهاتر از چای تنهایی توست
و
اگر باران زد
ببرش کنار یک پنجره ی دنج
تا نفسی تازه کند
دفترم می فهمد
غربت باران را
شعر هایم مبادا
حسرت شاعرشان را بخورند
یا که بهتر نفهمند مُردَم
شعر هایم را گاهی
تو به آواز بخوان
تا بدانم زنده اند
تا بدانم هستند
آواز شعرم را
روح من می شنود
من فراموش می شوم
از ذهن مردم شهر می دانم
من به فراموشی مردم
عادت دارم
خواهشی دارم
که فراموش نشود
دفتر من
دفتر شعر مرا
بعد مرگم ببر
به قلم زیبای : عباس چگینی @chegini66A
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
غزلها از بانو طاهره داوری
شعر غزل خوانی از آنجلا راد
شعر دلم آرام نشد حسین حیدری دکلمه زهره رضایی
ای عشق برگرد از شهناز امیر مجاهدی دکلمه محمد حسین