شعر بغض سکوت شاعر خوانش دکلمه میمنت تولایی
کوچه پس کوچه ی شهر ازغمِ تنهایی من دلگیر است
تو تمام منی و رفته ای و این دلِ من درگیر است
انقلابی زده بر جان من این بغض و باز
احتراق نفسم راوی این تفسیر است
منکه جز تو به دلم نیست اثر رهگذری
پس چرا جاده ی عشقم گرو تعمیر است
تشنه ام تشنه کمی کاش ببارد باران
ماهی برکه ی خاموشیِ من ملتهب ازتاخیر است
منم و آینه و نقش تو درقاب وباز
این چنین زندگیم خسته ازاین تصویر است
کاش می شد شکند بغضِ سکوتم امشب
آن نگاهی که نگاهم به تبش زنجیر است
منِ شبگرد دراین کوچه ی بن بست زخود می نالم
که چرا پنجره ی عشق من آلوده ی این تزویر است
آه، ازاین شب و این پرده ی تارو غمِ این زخمه ی دل
وای ازآن دم که جوانی ز جوانی پیر است
باتوام ،ای که تو آغاز جنونم بودی
شاید این بار بیایی ولی… انگار دیر است…
شعر دکلمه : میمنت تولایی
تنظیم : اکبر ترکان
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران و دکلماتورهای عزیز عشق زیبا
شعر الجمال شاعر استاد کیوان محب خسروی
شعر در تب یار شاعر مهدی عنایتی دکلمه زهره رضایی
شعر می فهمد شاعر الهام حق مراد خان
شعر پاییز هزار رنگ شاعر سوده آریا