بی وفا شاعر سیدعباس صالحی دکلمه فاطیما
بی وفا شاعر سیدعباس صالحی دکلمه فاطیما
پشت پایش را به قلبم ناگهان کوبید و رفت
ناله کردم پنبه ای برگوش خود مالید و رفت
تخم عشقی درنهادم کشت و دل بر باد شد
غنچه ام خشکید و او بر خویشتن بالید و رفت
مهربانم تحفه ای بود از میان حوریان
خنده بر لب داشت لیکن عاقبت نالید و رفت
لانه ای بگدید در جانم ولی آن بی وفا
خود بساط عاشقی از آشیان برچید و رفت
گرد راهش مرحم و چشمش چراع آسمان
این همه دلبستگی ها را زمن نادید و رفت
درخزان عاشقی باد زمیسر شد پدید
بیشه زلفش میان بادها تابید و رفت
نقش نارنج و ترنج از دار جان میزد ولی
تارها بگسست و پودش را چنان ببرید و رفت
شاعر : سیدعباس صالحی
دکلمه : فاطیما
دانلود دکلمه شعر بی وفا با صدای فاطیما
دکلمه های بیشتر فاطیما
اشعار بیشتر شاعر سیدعباس صالحی
بیشتر بخوانید
آرزوهای محال شاعر فریبا امجد
عشق جدید شعر و دکلمه مژگان بختیاری
آرزوهای کال نویسنده و گوینده فؤاد سلمانی زاده
بخوان مرا مینو پناهپور میخوانم تو را مریم علی اکبری
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems