آرزوهای محال شاعر فریبا امجد
آرزوهای محال شاعر فریبا امجد
بر لب دریای دل خاموش شد فانوس ها
می خورد از دست غم هر لحظه دل افسوس ها
بعد از این بیدار خواهم ماند تا شام ابد
بسکه خوابم پر شده از وحشت کابوسها
بر صلیب ام می کشند این آرزوهای محال
می رسد آهنگ مرگ از حنجر ناقوس ها
هستی ام را شعله های غم به خاکستر نشاند
من شدم در سوختن همزاد با ققنوس ها
طرح لبخند است بر روی نقاب چهره ها
می شوم حیران میان حیله ها،سالوسها
بسته اند این روزها بال و پر پرواز را
تا چه اید بر سر ما در قفس محبوسها
چشم در راهیم تا این لحظه های واپسین
نوشدارویی مگر آرند کی کاووسها
شاعر : فریبا امجد
بیشتر بخوانید
غزل مست شاعر محمدرضا نظری
مرد رویایی غزلهایم شاعر پرستش مددی
غزل نیرنگ غزاسرا کوروش راد خوانش قاسم ساروی
شعر همدرد غزل شاعر کوروش راد خوانش شعر نجوا
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems