آمدنت چه خوب شد شاعر خوانش دکلمه محمد حسین سکوت
آمدنت چه خوب شد…
چشم باغ روشن شد ، باران گرفت ، نسیم وزید و سیمای لاله را نوازش داد.
غروب چشم تو حتی کنار ساحل دل برای خودش داستانها دارد نگاه خورشید را…
تمام محبت انگار معنا میشود در یک نگاه…
در یک چشم
و کالبد هستی که خود را تهی میبیند در چارچوب یک حس…
حتی شاعرها هم برای خم ابرویت نمیتوانند تعبیرپیدا کنند…
گوئیا واژه کم می آورد برای توصیفت و قامت قلم میشکند زیر سنگینی بار .
حتی جواری هم نمی ماند دیگر تا بنویسند برای چشم تو.
میخوام واژه قرض بگیرم.
واقعیتش را بخواهی ذهنم یاری نمیکند ، سراغ قلبم را گرفتم تنها یک واژه بمن قرض داد یک واژه ی سه حرفی بنام عشق…
میدانی؟!! عاشقت شده ام بدون غل و غش ، خیلی ساده …
اصلا منطقی هم ندارد ساده مینویسم و ساده می خوانم…
عاشقت شده ام…
عاشقت هستم…
و عاشقت خواهم ماند …
به همین سادگی.
من که ساده شروع کرده ام ، همین گونه ساده هم تمام میکنم .
خدای را شکر می کنم که آمدی که هستی و ای کاش که بمانی…
شاعر خوانش دکلمه : محمد حسین سکوت
دیگر اشعار شاعران دکلماتورهای سایت عشق زیبا
شعر بغض سکوت شاعر خوانش دکلمه میمنت تولایی
شعر کوچه ی بن بست از شیدا مهدی زاده دکلمه لیلی آزاد
تنهایی شاعر علی جوکار خوانش دکلمه علی جوکار سیروس ارسطونژاد