شعر آذر می رسد از فرهاد شریفی

شعر آذر می رسد از فرهاد شریفی
دیر کردی نازنینم کم کم آذر می رسد
عمر آبان ماه هم دارد به آخر می رسد
فرصت از کف می رود، امروز و فردا تا به کی؟
فصل عشق و عاشقی هم عاقبت سر می رسد
برگ های دفتر پاییز سرخ و زرد شد
آخرین برگ سفید ِکهنه دفتر می رسد
زودتر برگرد تا وقتی بجا مانده هنوز
می رود پاییز ِعاشق، فصل دیگر می رسد
مهر و آبان طی شدند و نوبت آذر رسید
نازنینم زودتر، سرما سراسر می رسد
این هوا با عاشقان چندی مدارا می کند
فصل سرما، زوزه ی باد ستمگر می رسد
یک نفر با یک خبر ای کاش امشب می رسید
مژده می آورد برخیزید، دلبر می رسد…
به قلم شاعر : فرهاد شریفی