شعر صبح نوروز شاعر حمید رفیعی راد (کوروش)
شعر صبح نوروز شاعر حمید رفیعی راد (کوروش)
صبحست وخرامان شده خورشید
انوار خوشی بر همه پاشید
جان یافته گل ها و گیاهان
جاری شده خون در رگ حیوان
روشن شده از نور جهان تاب
دنیا و, به پا خاسته از خواب
بوی خوش بادی که وزان است
پایان زمستان و خزان است
آورده به دل مژده که برخیز
عاشق شده آن ساکتِ جالیز
بی شک که شده معجزه اینجا
شب رفته دگرگون شده دنیا
درگوشه ی این دشت پر از گل
بر گوش رسد نغمه ی بلبل
لبخند به لب نرگس زیبا
پروانه به گردش شده شیدا
دلشیفته طاووس خرامان
پَر داده به آن باد پریشان
رنگین و شکوفا و فریبا
باغ و چمن و گلشن زییا
خندان شده این باغ پُر از گل
شوریده و رقصان شده سنبل
بر بال هوا قاصدک آمد
با رقص به ما گفت خوشامد
آخر شده سرمای زمستان
رنج دل مردم شده پایان
از راه سفرکرده رسیده
پروانه زِ گل مژده شنیده
دنیا به خودش معجزه دیده
صد بوسه گرفت آنکه نچیده
گیسوی کسی گشته پریشان
عطر خوش یاسی شده افشان
در عمق وجودم شده آشوب
حال همه انگار شده خوب
صبحست و پس از آن شب تیره
خورشید به دنیا شده خیره
امّید دوباره شده پیدا
شوریده دلِ مردمِ شیدا
یکباره جهان پُر زِ شعورست
جان همگان پُر زِ غرورست
لبخندزنان چهره ی خورشید
بر روزِ نُوی خاطره پاشید
برخیز که هنگام قیام است
نوروز شده آخر شام است
هنگامه ی بهروزی و شادیست
هنگام نشستن به خدا نیست
کم یاد تو از غصّه و غم آر
جامی به لب از باده ی جم آر
یادی زِ نجیبان خدا کن
با یاد نیایَت تو دعا کن
دور از وطنم غصّه و غم باد
چشم حَسَد و دشمنِ جم باد
صبحست و برآمد گُل خورشید
نوروز شد و خاطره پاشید
شاعر : حمید رفیعی راد (کوروش)
بیشتر بخوانید بشنوید
آدم به آدم نمیرسد شاعر خوانش شعر رضا جلیل زاده
شعر بهار شاعر نیما پارسا (صبا) خوانش شعر لیلی آزاد
شعر بهار خاطره شاعر خوانش شعر سیده فیروزه هاشمی
داستان کوتاه رویای نیمه شب نویسنده خدیجه صفالو منزه ( عاتکه )