به دنیا اعتباری نیست از رضا حمیدی راد
بیا در یاب این دل را به دنیا اعتباری نیست
گهی بعد از زمستانی نشانی از بهاری نیست
اجل هر لحظه ای شاید بگیرد این گریبان را
برای در بغل کردن به دستم اختیاری نیست
فراق چشم تو مثل شب تاریک و ظلمانی
بدون چشم تو جانا برایم روزگاری نیست
من و این ملک در سینه به امید نگاه تو
بجز تو بر دل و جانم عزیزا شهریاری نیست
تویی هم آفتاب من تویی هم سایه بان من
بغیر از دست پر مهرت سرم را سایه ساری نیست
جدا افتاده چشمانم ز روی همچو ماه تو
قرار جان من دیگر به جان من قراری نیست
بیا تا در بغل گیرم ببوسم روی ماه تو
سرت بر سینه ام بگذار و اینجا را حصاری نیست
تو فخری بر همه عالم که صد البته بر جانم
که بی روی تو زیبا رو جهان را افتخاری نیست
خدای عشق من هستی که لایق بر سجودی تو
که در این کعبه ی قلبم بجز توکردگاری نیست
رضا حمیدی راد