رفیق شاعر مجتبی سپید دکلمه مژگان برنده
رفیق شاعر مجتبی سپید دکلمه مژگان برنده
راست می گفتی که با قلبم ریا کردم رفیق
عاشقت بودم، نگفتم ، چون حیا کردم رفیق
هم خدا می خواست هم عقلم، دلم راضی نبود
کاش می دیدی که با این دل چه ها کردم رفیق
از خدا پنهان نماند ازتو چه پنهان بارها
تا نبینم روی ماهت را دعا کردم رفیق
نذر دادم در هوایت تا فراموشت کنم
بهترین های خدایم را صدا کردم رفیق
هم دل تو ، هم دل من ، بی نواها سوختند!
خون دل ها خوردم این ها را جدا کردم رفیق
گر چه صیادم ولی در آرزوی صید تو
هرکسی افتاد در دامم رها کردم رفیق
رد پای خاطراتت رفت و شعری تازه شد
اینچنین بر عهد دیرینم وفا کردم رفیق.
شاعر : مجتبی سپید
دکلمه : مژگان برنده
دانلود دکلمه
دانلود ویدیو دکلمه
دانلود این شعر به صورت کتاب pdf
بیشتر بخوانید
درمانده ی دیوانه شعر ودکلمه نفیسه ماچانلو
مادر نویسنده مهرداد مسیبی دکلمه هلنا کاشفی
آتش جان شاعر اکبر باباپور دکلمه پری ساتکنی
چشم تو شاعر ستاره فرخی نژاد دکلمه نگار هادی