شعر از من نیست شاعر فرشته خدابنده دکلمه زهرا عالمی
پر شود پراز احساس، بستری که از من نیست
گرم و مستِ آغوشِ همسری که از من نیست
بی ملاحظه هر شب از لبت طلبكارم
بوسه ی حرامی را می بری كه از من نيست
با لبانی از خواهش ،خواهشی هوس انگیز
داغ بوسه باران است پیکری که از من نیست
تکیه گاه من بود آن شانه های مردانه
مدتی است می نوشی ساغری که از من نیست
ای پلنگ یاغی با چنگ تیز خود هر بار
قلب خسته جانی را می دری که از من نیست
بی ریا و یکرنگم مثل سال های پیش
در خیال خود دارم باوری که از من نیست
جای مهر پیشینت ای عزیز دیرینم
توی سینه ام دارم خنجری که از من نیست
حال من دگرگون است، درد های تکراری
هر دقیقه آوارست بر سری كه از من نيست
شاعر : فرشته خدابنده
کتاب : غزلستان
دکلمه : زهرا عالمی