شعر نیمه شب شاعر ابوالفضل حسن زاده
شعر نیمه شب شاعر ابوالفضل حسن زاده
حالِ من بد میشود با گریه هایِ نیمه شب
درد دل ها میکنم من با خدایِ نیمه شب
بیخبر هستی نمیدانی چه کرده با دلم
اِبتدای گریه ام در اِنتهایِ نیمه شب
یا که میدانی و چشمان خودت را بسته ای
بر من و بر چنگ های بی حیایِ نیمه شب
فیلمِ عاشق بودنت را هرشب اکران میکنم
با نگاهِ خسته ام در سینمایِ نیمه شب
یادِ لبهای تو بر لبهای من در نیمه شب
میزند بر جانم آتش اِژدهایِ نیمه شب
بیخیالِ من شدی با آن که دیدی بار ها
بر صدا و چشم هایم رد پایِ نیمه شب
غرق رویای نوازش کردنت بودم که حیف
ناگهان بیدار گشتم با ندایِ نیمه شب
خنده و آرامشم را خورده با دندان تیز
گریه هایِ گشنه یِ پر اشتهایِ نیمه شب
در حنابندانِ یادت چشم من تر میشود
رنگ من را زرد کرده این حنایِ نیمه شب
نیمه شب ها در نبودم با خودت درگیر شو
تا بدانی از چه بوده ماجرایِ نیمه شب
شاعر: ابوالفضل حسن زاده
بیشتر بخوانید بشنوید
شعر شب میلاد باران شاعر محسن مهرآسا
شعر وصیت نامه شاعر لیلا دهقانی (خورشید)
شعر مادر شاعر فاطمه بدری دکلمه پری ساتکنی