شعر عاشق شياد شاعر بانو طاهره داوری
از عشق سخن گفتم ديدم همه بر باد است
ويرانكده ى قلبم بى عشق چه آباد است
اين عشق چو خونخوارى افتاده به جان من
در كشور خون دل او حاكم بيداد است
در آتش عصيانش خاكستر سوزانم
من دود وش آرام و او شعله و فرياد است
هر لحظه بگويم من از ياد برو اى عشق
در ذهن پريشانم او دغدغه ى ياد است
در حلقه ى دام عشق هرگز نتوان ماندن
او فتنه ى دوران و بى رحم چو صياد است
ازپايه پر از مكر و از ريشه پر از نيرنگ
احساس دروغين يك عاشق شياد است
از عشق نمى گويم از اين غم جانفرسا
اين شور غزل ديگر از وسوسه آزاد است
شاعر : طاهره داوری
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر بی تو شاعر نجمه زارع دکلمه زهره رضایی
شعر آسمان بودم شاعر مهدی میرآقایی دکلمه نگار هادی