عشق طوفانی شاعر بهرام نیکروش دکلمه نفیسه ماچانلو
عشق طوفانی شاعر بهرام نیکروش دکلمه نفیسه ماچانلو
اسیرم کرده چشمانت به ارزانی
مرا عشق تو شاعر کرد میدانی
کمان ابروانت شه شکاری کرد
پلنگ پر غروری را به آسانی
تمام مردم این شهر میدانند
که من غرقم میان عشق طوفانی
خرابم کرده ای اما نمیدانم
که در این برهه ی حساس میمانی
تمام روز را بیهوده در فکرم
که چون بگریزم از افکار شیطانی
و شب با گیسوانت شعر میبافم
در ابیاتی به مضمون پریشانی
جوانی رفت و تنها مانده برنا دل
تو با این مرد و با این شرط میمانی؟
میان وعده ی تردید در حبسم
بمانند گنه ناکرده زندانی
پشیمان میشوی(لاتخلف المیعاد)
روایت دارم از آیات قرآنی
زلیخا گونه خواهی مرد از این حسرت
ندارد عایدی دیگر پشیمانی
و منهم این مثل را خوب میدانم
بیادم مانده از آن پیر روحانی:
به پیرانه سری عشق است،رسوایی
و عمدا میزنم خود را به نادانی
غزل پشت غرل هی شعر می آید
عزیز من تو اصلا شعر میخوانی.؟
شاعر : بهرام نیکروش
دکلمه : نفیسه ماچانلو (بانوی زمستان چکاوک)
دانلود دکلمه شعر عشق طوفانی با صدای نفیسه ماچانلو
دانلود ویدیو دکلمه شعر عشق طوفانی با صدای نفیسه ماچانلو
اشعار بیشتر نفیسه ماچانلو
آخرین دادگاه شاعر نفیسه ماچانلو
شعر پرسه های عاشقانه شاعر نفیسه ماچانلو