شعر عشق سنگ شاعر لیلا دهقانی (خورشید)
شعر عشق سنگ شاعر لیلا دهقانی (خورشید)
برگ سبز جامانده در پاییز من
میخواستم طلوع این شعر را از غروب آغاز کنم و
با نقطه چین دوستت ندارم
بار طولانی این خستگی را به پایان برسانم
دوستت ندارم
این تنها دروغی بود که تا خواستم باور کنم شریان های قلبم پاره شدند..
فایده ای ندارد فصل باران است
و من از هر کوچه بگذرم از واژه ها لبریز خواهم شد
برمیگردم به آغاز لحظه ای که از دل سنگ هم گل رویید
و شعر را از آغاز مینویسم :
برای تو ، خاطر جاودانه ی من
سبزه زار گره خورده ی من به دست دیگری
دوستت دارم های من ،پربارترین ابرهاست که
پرخروش ترین رعدها را به همراه دارد
کشدارترین بوسه هایی که هرگز به وقوع نپیوستند….
من به رنج این نشدن ها و اتفاق نیفتادن ها محتاجم
تا رویاهایم را درون تاک سینه بشکافم و
از آرزوهای شکسته شعر ببافم
میترسم منطق آدم ها عشق تو را از من بگیرد
و همین نیمه ی دیگرم را باد با خود ببرد
هنوز هم دنبال شایعه ها میدوم
تا هر دروغی را که مژده وصل میدهد باور کنم
که تحمل این قفس با انتظار واهی آمدن تو ،
سبک تر از باور هرگز نبودن توست
عشق تو تنها امید من است در روزهایی که
بال مرغ آبی ها را برای شکم میدرند و
ستاره های آسمان را میدزدند
شعرنامه ام طولانی شد
جنگ بی فایده ی من با عشق تو خواستی محال بود ،
بازهم نشد ….
باید مینوشتم دوستت دارم و در بی پایانترین نقطه سکوت میکردم
بهتر است بار سنگین این دو کلمه را روی دوش کاغذ بیاورم
دوستت دارم و بی پایان ترین نقطه …
شاعر : لیلا دهقانی (خورشید)
1397/2/18
بیشتر بخوانید بشنوید
دلنوشته زیبای بی خوابی
شعر زیبای لبخند شاعر سیمین بهبهانی
شعر صبوری شاعر خوانش شعر لیلی آزاد
ترانه خواب مریم ترانه سرا خوانش علیرضا بهرامی عیسی آبادی
شعر حصار شاعر مهدی ابراهیم پور عزیزی خوانش امیر محمدی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورهای سایت عشق زیبا
Different language of poems