شعر زیبای نیمایی بهارانه از مهدی حاجیان پناه
درمیان جالیز زیر یک تاک بزرگ
سوز نی فاصله ها را می کشت
رقص پروانه به دور گلها
َوسط ظُهر بهاری نمناک
که شمیم قدم باران داشت
وکمی دور تر از آنجا هم
پیدا بود
خنده ی گنجشکان
سَر پَرچین گِلی
که ز اندوه زمان
خبر از عمر درازش می داد
وچه زیبا می گفت آن نوای تنها
وچقدر با احساس
سوز آهی که به دهلیز نِی ای
پنهان بود
ومن آنجا بودم می دیدم
از میان مُژه ی سبز درختان گهگاه
بوسه های خورشید
نوازش می داد
کاکُل سبزه سَر گلها را
تکه اَبری سپید
بی پَروا
چون عروسی زیبا
روی دستان نسیمی تنها
می رقصید
می خندید و چقدر زیبا بود.
و چقدر زیبا بود
مهدی حاجیان پناه *شفق*