شعر وصیت نامه شاعر لیلا دهقانی (خورشید)
شعر وصیت نامه شاعر لیلا دهقانی (خورشید)
در شهری که پرواز در آن یک رویاست
خانه ای که پنجره هایش رو به آسمان باز میشودرنجیست مضاعف تر…
قسم به شب که پروانه های باغچه مردند
وقتی شب ها را دو زانو در انتظار تو مینشستم و برایت شعر مینوشتم
برای پنجره شعر میخواندم
برای دیوارهای خانه
برای لانه های خالی سارهای حیاط که پدر آوازشان را دوست نداشت و سنگ میزد ….
من برای شهری که پرنده ها را لال میخواست شعر میخواندم
و پروانه ها در پیله های خود میمردند
شب ها ماه را میشکستم و قورت میدادم
تا سپیده دم ،تاریکی درون من ادامه می یافت
گفتم فراموشت کنم تا تمام شود این اندوه
پاهای دیگران راهم قرض گرفتم تا روزها را بدوانم
برای آبروی مادرم عادت زل زدن به چهره ی مردهای شهر را برای یافتن تو کنار گزاشتم
مادر از چشم انتظاری من بی خبر بود
میترسید بگویند دخترش بی حیاست…
بیچاره مادرم ….
روزها میرفتند و من عادت میکردم به ندیدنت
عادت میکردم چشمانم را به گل های باغچه ببندم
آسمان را بالای سرم نبینم
و پرواز را فراموش کنم
من عادت میکردم چشم ببندم
و کور میشدم
و کور میشدم
و میشکستم….
پنهانگاههای مادر را یاد گرفته بودم
به خط بریل شعر مینوشتم و پنهان میکردم
گاهی درون دستانم
گاهی مابین لب هایم
گاهی میان سینه ….
جاهایی که باید بوسه گاه تو میبود
زمانی به خود آمدم
که دخترکی خیس از باران درون من فریاد میزد ” تمام شد بفهم….”
و این تلخ ترین جمله ای بود که باید باورش میکردم
راه میرفتم ،چشمانم را میبستم و شعر میخواندم
به خط بریل مینوشتم
همه میدانستند کور نیستم
میگفتند این زن دیوانه است
همه چیز خوب بود
فقط قلبم دو زانو راه میرفت
دستانم را بریده بودند
و برای بهارهایی که اتفاق نیفتاد جان میدادم
دیگر عشق از دور را باور نداشتم
دست هایی که همدیگر را لمس میکردند
حاصل دل هایی بود که برای هم میتپیدند
برای ما نشد یعنی عشق دروغ بود…
با این حال در بازپسین لحظات من،
تا تمام این پاره های آجر فرو نریخته
تا در خاک حل نشدم
خودت را برسان….
عمر من برای آنکه آبرو درون باغچه بماند تباه شد…
به عزیزانم بگو رها کنند مرا
به بر بگیر
قبل از خاک مرا به بر بگیر
به بر بگیر هر چند گریه های مرا نخواهی شنید …
آنچه را نشد از تو بنویسم به بر بگیر
از زندگی چیزی جز زخم بستر در خاطرم نیست
حیاتی که هیچ گاه به بودن نرسید
به بر بگیر مرا خسته ام …
آرزویی ندارم
مرگی آرام میخواهم فقط
مرگی آرام میخواهم …
شاعر : لیلا دهقانی ( خورشید ) 1397/3/11
بیشتر بخوانید بشنوید
شعر زن شاعر فرزانه مراسلی
شعر تردید شاعر آتنا حسینی (پاییز)
شعر صبوری شاعر خوانش شعر لیلی آزاد
شعر ماه زیبای دلم شاعر شبنم فیض بشی پور