شعر زن شاعر فرزانه مراسلی
شعر زن شاعر فرزانه مراسلی
من زنی رادیدم
که درامتدادچشم خویش
خطی ازپنهان کردن روزمرگی هابود
ودرچشمهایش برق شادی
درنگاه اول این بود
تاکمی ازخودگفت
چه غم هاپروازکرد
ازنگاهش
وچه شکست ها
که درزیراین خط بی فریادخورده بود
سکوت سردی درگوشه ی لب
ومرابه جستجوواداشت
تضادها
هروقت چشمانی ازسنگینی بارناگفته ها
نیمه بازبود
به اجبارباخطی این نقص را
ازرنگ سیاهی قرض می گیرد
امادرچهره اش حکمفرماست
که چشم های نیمه افراشته
نشانه ی اعزاست
شاعر : فرزانه مراسلی
بیشتر بخوانید بشنوید
ترانه یادت شاعر ترانه سرا خوانش مهشید شرافی زاده
شعر من شاعر نسرین جهاندیده خوانش شعر هلن محمدنیا
تولد دوباره شاعر حسن اسدی شبدیز خوانش شعر لیلا موسوی