شعر شب یلدا نویسنده لاله سیاه
شعر شب یلدا نویسنده لاله سیاه
مرثیه ای برای پاییز
به مناسبت شب یلدا
در واپسین دالان های خیالم
سخن از بدرود می گفت
و حالا
باورش بسی دشوار است
که سر انجام فرا رسید؛
آخرین شب سال هم از راه فرا رسید
شبِ یلداست امشب
و برای من
آخرین شبِ سال
سالی که
هیچ گاه برایم
بیش از سه ما نبوده است
و مابقی را انتظاری تلخ نامیده ام
امشب
آنچه در فضا پیچیده
طنینِ نفس های به شماره افتاده ی پاییز است
امشب
پاییز، شاهِ شاهان
با تمامِ تاج و تخت و جبروتش
اسیر پنجه های سرما شده است
و مرغِ روحش
با ظهور نخستین سربازانِ روشناییِ فردا
به پرواز بر خواهد خاست
امشب
شب دیدار دیو زمستان است
و آخرین و تنها ترین سرباز هم
به تازیانه های بادِ سیاهِ زمستانی
از دستان خشک و عریانِ شهبانو
فرو خواهد افتاد
آری،
در انتهای انزوای جاده ی خیالِ من
آن امید واپسین
بر تلی از اجساد
فرو خواهد افتاد
و چه خیال ها
که خواهد رفت
که خواهد مرد
که خواهد سوخت
و فردا
آه فردا
چه دردناک است
تصورِ باورِ پایکوبی های آن دیوِ پلید
بر جسدِ بی جانِ شاه شاهان، پاییز
فردا
برف خواهد بارید
و تمامی نشانه های پاییز را
در زیر خود مدفون خواهد کرد
و بیداد را در آسمان جاری
بی شوقِ زندگی
بدونِ صدای معجزه ی پاییز، [عشق]
مرگ
از کوچه های گلو گرفته
و عشق های نهانش
گذر خواهد کرد
و اجساد را
در زیر پای خود، لگدکوب،
و سکوتی مخوف همه جا را فرا خواهد گرفت
صدای اندوه
صدای درد
و صدای وحشت
در سکوت وهم انگیز دی ماه
در سینه ها منجمد خواهد شد
و زمستان همه را به زنجیر خواهد کشید
و ما در سمفونیِ جیرینگ جیرینگِ اسارتمان
سر در گریبانِ هم
به نجوا های همیشگیمان
پناه خواهیم برد
و چه سخت است
به کور سویِ امیدی
میلادِ شاهنشاهی دگر را
به انتظار نشستن
و زمان
این شهبانوی سرخ دیروز
این کنیزِ پاک دامانِ سپیدیِ پلیدِ امروز
شاید
شاید
بتواند کاری از پیش بَرَد
با تمامِ سوگ های بر دل نشسته اش
با تمامِ خستگی های بر جان نشسته اش
باید
و باید
زنده بماند
چرا که او شاهزاده ای را آبستن است
و باید دوباره
حیات را
امید را
عشق را
متولد گرداند
و من
آن روز را به انتظار نشسته ام
ومن
آن روز را به انتظار نشسته ام…
–
شاعر : لاله سیاه ( م.ا )
بیشتر بخوانید بشنوید
شعر کوتاه فاصله ها شاعر پریناز ارشد خوانش شعر نگار
شعر پاییز شاعر فردوس اعظم خوانش شعر مریم بختیاری
شعر نیلوفر آسمانی شاعر دکتر فاطمه لشکری راحیل کرمانی