مجموعه دلنوشته های پاییز خاطرات نویسنده علی جوکار همراه باخوانش
مجموعه دلنوشته های پاییز خاطرات نویسنده علی جوکار همراه باخوانش
پاییز خاطرات ۱
درمسیرم از کنارپارکی که در همسایگی اش دبستانی ست میگذرم
دوست دارم اندکی روی نیمکت پارک بنشینم و به کودکان خالی از دورنگی و معصوم چشم بدوزم نگرانم مبادا به قرار کاری ام نرسم.
اما حس شاعرانه و خاطرات برمن فاتح می شود و من مغلوب گذشته ای معصوم وشیرین شکرمی شوم
و بر نیمکت چوبی پارک می نشینم و به درب خروجی و ورودی دبستان با دیدگانم سلام میکنم.
در خیالات ملکوتی دهه ی 1360 غرق می شوم…
قلکهای تانک شکل سبزرنگ که برای کمکهای اهدایی مان به جنگ تحمیلی بود جلوی دیدگانم رژه می روند…
.بوی ناب کتاب نو و تازه ..سرم را لای کتاب پنهان میکنم و استشمام میکنم..
چقدر بوی دلپذیری …صدای بابا آب داد ..بابا نان داد می آید و صدای مهمانان سرزده ی کوکب خانم ..
و تصمیم کبری…
.فداکاری ریزعلی خاطرم را لبریز میکند وسردم می شود قطار نزدیک می شود و من استرسم فزونتر…
انگشتم بسان پترس خردسال کرخت می شود…
غرق می شوم در اعماق خاطرات پاییزی…
نمی دانم چرا حس میکنم نیمروهای کبری خیلی خوشمزه هستنددرحالی که مادرفرشته ام بهترین و خوشمزه ترین غذاهای دنیا را می پزد…
بوی باز باران با ترانه/میخورد بر بام خانه ،می آید و صدای شراره های باران …کتابم را زیر پیراهنم قایم میکنم تا خیس نشود…
صدای غارغار کلاغ روی درخت سرو مدرسه به گوش می رسد و من زاغکی قالب پنیری دید را زمزمه میکنم…
آقای باغچه بان آموزگار مهربان کجاست؟…که کودکان سوخته ی شین آباد را ببیند…
صدای خنده های شادوگریه های کودکان هراسان ازدبستان درگوشم طنین انداز می شود
و به ساعتم نگاه میکنم فرصتم اندکست و بایدبروم وغبطه میخورم به گذشته ای که هرگزتکرارنخواهد شد.
زندگی ما مجموعه ایست از پاییزها و خاطرات پاییزی و من همیشه عاشق پادشاه فصلهایم…
و اولین عاشقی ام در پاییز بر دل واله ام حک شد…
.تاخاطره ای دیگر عشقتان پاییزی
*****
پاییز خاطرات ۲
فصل برگ ریزان.فصل پادشه عشاق ,چه زود رخت خدافظی پوشیده ست..نمی دانم رسم بی وفایی از که آموخته ست.
اخرین پنج شنبه ی پاییزی ست ومن به باغ جنگلی که لبریز کاج وسرووشمشادو…درختان عریان سرماخورده ست می روم
تا کمی از هیاهوی انسانهای مادی دورباشم وصفایی به شش هایم بدهم.نسیمی سرد پیشانی ام را نازونوازش می کند
و به رود کنارجنگل نزدیک می شوم و ضجه های دلخراش کلاغهای
سیاه پوش وسوگوار,گوش طبیعت را کر کرده ست پاهایم را عریان میکنم خم میشوم کفشم را بردارم…
ذهنم غرق می شود ناخوداگاه بیست سال جوان می شوم کتابم در رود بزرگ خروشان می افتد من به دنبالش هراسان می دوم
دوستانم بلند می خندند خیره به انها می شوم کتاب جبرومثلثات خیس خورده
به من دهان کجی می کند ابروهایم درهم گره میخورد معلمی را می بینم
که خیره به معادلات خیس کتابم ست باخود می اندیشم دگربه سفرنخواهم امد.پدربزرگ دوستم را در مزرعه گندم می بینم
مارا به مهمانی فانوسی از جنس نوروصداقت,بخاری نفتی باگرمای عشق و زغالهای شعله ور در منقل که من عاشقانه با شعله های رنگینش
شاعرانه از رنگهایش تمجید میکنم می برد وچقدر زیباست ترکیب این اتاق ..چه تزیین ساده اما دلربایی..
از قدیم سخن می گفت و مادربزرگی مهربان که چروکهای دستش گویای فداکاری و رنجهای سالیان دراز بود..
نان کنجدی ضخیم محلی می پخت و با کره گاوش ان را چرب می کرد وروی ان شکر می پاشید که در اصطلاح محلی به ان گرده کنجدی میگفتند
وشبیه نان تافتون بود.تا نیمه های شب ان سال پدر بزرگ دوستم از ایام جوانی همراه دگر مهمانهای کهنسالش گفت و چه صمیمیت و صداقتی حکمفرمابود..
آه چه زود گذشت..ناگاه دستم خیس میشود ب خود می ایم تا روی شنهای ساحل رود دراز کشیده ام
چشمانم خیره به اسمانست وبه ستاره ها سلام می کنند و من سودای بازگشت از سفر را دارم
و بیست سال دوباره پیر می شوم
گر زنده باشم سال بعد به دیدارت خواهم امد پاییز عاشقانه ی من
بدرود پاییز زیبای من
درودیلدای خاطره انگیز
***
پاییز خاطرات ۳
چشمانت را بازکن،آرام و عاشقانه پلک بزن،پاییز هزاررنگ با بوم نقاشی اش آمده(ست)
پنجره را بازکن/آه نفس عمیق بکش/ گوشت را به ترنم برگریزان سرو و صنوبرهای آزاد،
به آواز پرندگان رقصان در باد مهمان کن،ببین چگونه با بالهایشان در بوم نقاشی پروردگار دلبری می کنند
بوی ماه مهر می آید /بوی عشق بازیهای کودکانه ی مدرسه/صدای معلم محبوب می آید و فریاد ناظم دوست داشتنی /
بوی عطر کلاس تازه آب و جارو زده ی دبستان که برایم هزاران برابر
از عطر کوکو چنل و گوچی ،خوشترست،من غرق شادی آمیخته با استرسم نمی دانم چرا؟
صدای سرود معصومانه ی کودکان چو نوای مرغ عشق گوشم و قلبم را نوازش می کند،
بابا آب داد…
بابا نان داد
آن مرد آمد
آن مرد با اسب آمد
آن مرد با اسب در باران آمد…
طنین شراره های باران
ریزش آب از ناودان..
موهای کودکانه ی خیس پریشان
و بوی کتابهای نو ونمناک از
نم نم باران
سردی طرب انگیز و نسیم بلند خیابان
روزی از نو،روزی از نو
سالی دگر ،
صدای پاهای کوکب ومهمانان
کرختی انگشت پترس وخوابش در سحرگاه بیابان
صدای سوت قطارو
آتش زدن پیراهن ریز علی دهقان
معلمی فداکار همچو باغچه بان
تصمیمی به سختی کبرای مهربان
همه و همه جلوی دیدگانم که دگر کودک دبستانی نیست رژه می روند..
کاش همه تصمیم ها به سختی تصمیم کبری بودند
اما نیست
آرزو می کنم به دهه ی شصت برگردم ،افسوس که آرزویی ناممکن ست،،،
روزهای پاییزیتون لبریز از شادی و سرودهای کودکانه
***
نویسنده : علی جوکار
پاییز خاطرات ۱
خوانش . ادیت : نگار عاملی فر
پاییز خاطرات ۲
خوانش . ادیت : کاترین صادقپور
پاییز خاطرات ۳
خوانش : آرزو طینت . امین پاشا . علی جوکار
ادیت : امین پاشا
دانلود دکلمه پاییز خاطرات ۱
دانلود دکلمه پاییز خاطرات ۲
دانلود دکلمه پاییز خاطرات ۳
بیشتر بخوانید … بشنوید
شعر مثل کبوتر شاعر اکبر آزاد خوانش شعر نگار هادی
بارانی ترین عشق شاعر رضا حمیدی راد خوانش مریم بختیاری
نگاهتو ازم نگیر شاعر علیرضا بهرامی خوانش شعر ایلدا بختیاری
سلام
نتونستم وویس ها رو دانلود کنم
سلام وقت بخیر
اصلاح شد میتونید دانلود کنید