شعر زیباترین غزل از فاطمه زال نژاد دکلمه محمد قائمی
من، تو، قدم، بهار و خیابان “کشوری”
دنیا، درخت، رود و هوا روبه روی ما
انگشتها به داخل هم گیس میشد و
زیباترین حوادث دنیا به سوی ما
از بس که عشق در نفس ما وجود داشت
آن کوچه ی سکوت، صدای غزل گرفت
باران به وجد آمد از این عاشقانه ها
بارید و کوچه را به محبت بغل گرفت
خندید عمر و ثانیه ها کندتر گذشت
این لحظه ها که وصف نمیگردد از زبان
این حس فقط به تجربه توصیف میشود
گاهی به قد عمر جوان میشود زمان
زیباترین غزل نفس گرم عاشق است
وقتی محبتش به تن شهر میرسد
حتی غزل برای خودش گریه میکند
وقتی میان عشق، غم و قهر میرسد
شاعر : فاطمه زال نژاد
دکلمه : محمد قائمی
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
شعر بسیار زیبای ترانه فروغِ من از علی بنیان عالم
اشعار ادبی احساسی کوتاه بسیار زیبا از ندا تهرانی
شعر بسیار زیبای عاشقانه ترانه از مهرداد انتظاری
شعرهای بسیار زیبای از شاعر بهزاد حیدری
مجموعه چکامه های دلتنگی شماره یک از مجید محبعلی
شعر از عشق تو جواد الماسی و دکلمه نگار هادی