شعر بسیار زیبای عشق ما از محمد بزاز
از عشق ما تعبیر زیبایی نمانده…
تندیس یک “آه”یم و سودایی نمانده…
آنقدر دنبال نگاه تو دویدم
تا از نفس افتاد دل، پایی نمانده…
پرواز رویاگونه را کابوس دیدی
از قصهی با همشدن “ما”یی نمانده…
با سوز دل هر نغمهای را ساز کردم
گفتی برایم شور آوایی نمانده…
تصویر سردی از خودت در من نشاندی
قندیل بست آئینه، گرمایی نمانده…
دیروز را قربانی امروز کردی
افسوسِ امروزیمو فردایی نمانده…
مجنون شدم، آواره گشتم، مویه کردم!
دیوانگی برجاست، لیلایی نمانده…
در بستری آلوده به حس جدایی
شبهای خیسم را که لالایی نمانده…
حالا که طعم تلخ هجران را چشیدی
بر نخلِ آمال تو خرمایی نمانده…
دیر آمدی ایکه برای من “تو” بودی
در دل دگر بَهر “شما” جایی نمانده…
شاعر : محمد بزاز
دیگر اشعار شاعران سایت عشق زیبا
شعر بسیار زیبای پاییز ترانه شد ۱ از کامران سمائی
دست نوشته های کوتاه زیبا از امید کلهر
شعر بسیار زیبای خدایی نیست از سپهر بختیاری
دلنوشته های بسیار زیبا کوتاه از فاطمه عبدی
شعر بسیار زیبای پنجره ی تخیل از نعمت مرادی