وقتی در این زمانه ندارند باورم از یزدان غلامی
وقتی در این زمانه ندارند باورم!
وقتی شکسته بالم و با درد می پرم!
.
لیلاچه های “شعر “مرا سر بریده اند
گفتم برای دلخوشی ات سر بیاورم
.
صد ناله و فغان و تب از بغض در گلو
صد های و وای و داد از این درد در سرم
.
مصلوب واژه های تبم در مصاف مرگ
نقاشی ام کنید در این شام آخرم
.
آری که خاطرات چه کمرنگ می شود
“یادش بخیر چایی لب سوز مادرم”
.
این شعر نیست غزل نیست کرده ایم
تقسیم واژه های غم نابرابرم
..
به قلم زیبای : یزدان غلامی
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا
دلنوشته نازنین از محمد عبادی (سالک) دکلمه مدرس زاده
داستان عاشقانه پستچی از چیستا یثربی با صدای فرح امیدی
شعر خیال تو از آنجلا راد