شعر عشق شاعر فرح علی بابایی
شعر عشق شاعر فرح علی بابایی
بگذار که این قصه به پایان برسد عشق
از هر چه بلا هست به سامان برسد عشق
نگذار که یوسف برود گوشه ی زندان
بگذار که بوی تو به کنعان برسد عشق
بگذار که تا لحظه ی دیدار سر آید
بگذار که ان سرو خرامان برسد عشق
چون شوق برآوردن حاجات دلم هست
بر خاطر من شور فراوان برسد عشق
صحرای جنون در عطش قطره آبی ست
بگذار که هنگامه ی باران برسد عشق
رسوایی عشقی که زبانزد شده از دور
گاهی خبرش تا دل تهران برسد عشق
چون ساحل قلبم متلاطم شده امشب
بگذار که آن موج خروشان برسد عشق
آنگاه که با غمزه ی او معرکه برپاست
بگذار که ان راوی جانان برسد عشق
گرد غم پنهان ز دلم رخت ببندد
دلشوره ی من کاش به نسیان برسد عشق
یا مژده دهندم به مسیحا نفسی یا
آشوب فرح باز بپایان برسد عشق
شاعر : فرح علی بابایی
بیشتر بخوانید بشنوید
دلنوشته پاییز رفت نویسنده خوانش متن زهره رضایی
شعر یادش نیست شاعر کاظم بهمنی خوانش شعر نگار هادی
اشعار مجموعه ادبی آنا بخش اول شاعر حسین حیدری رهگذر
دلنوشته یلدا نویسنده نسرین جهاندیده خوانش متن ساناز محمودی