شاعران سایت / نیما پارسا

دلنوشته برای بارانم نویسنده خوانش متن نیما پارسا (صبا)

داشتم دیوونه میشدم
احساس میکردم الانه که سکته کنم

بدجور ناراحت بودم
امروز از اون روزایی بود که دوس داشتم به

زمین و زمان بد و بیراه بگم
رفتم سمت پاکت سیگارم
اه لعنتی خالی بود
بیشتر حرصم گرفت

کی حال داشت بره تا مغازه و سیگار بخره
انگار همه چی امروز با من لج کرده بود
اون از صبح که تو عالم خواب با سر از تخت

افتادم پایین
اونم از ظهر که تصادف کردم
اصن از اولش بد شروع شد
روز لعنتی
تموم هم نمیشد

یهو چشمم افتاد به قلیون روی اپن
خوشحال رفتم سمتش
توتون تموم کرده بودم
واااااای خدا
چرا آخه

دوس داشتم همه چیزو بهم بزنم
آخر بدشانسی بود امروز
تو دلم گفتم
آره دیگه خدا فقط زورش به من میرسه
تو این فکرا بودم که دیدم آیفون خونه زنگ میزنه
با بی حوصلگی رفتم به سمت اف اف و
دیدم……

بارانم پشت در بود
هول کرده بودم
گوشی و برداشتم و
سلام عزیزم بیا بالا
بارانم با اون صدای نازش گفت

نه نیما بیا پایین بریم بیرون
دست و پامو گم کرده بودم
تند تند لباسمو پوشیدم و عطر مورد علاقه ی
بارانم رو زدم
وقتی رسیدم بهش
خیلی خوشگل شده بود
جاتون خالی
اون روز خیلی خوش گذشت
هه

اتفاقات صبح و ظهر رو فراموش کرده بودم
چه خوبه آدم یکی رو داشته باشه
که همیشه قلبش براش بتپه
من بارانمو دارم
بارانمو
کسی که عاشقونه میپرستمش

باران
دوست دارم…….

دلنوشته و خوانش متن : نیما پارسا ( صبا )

موزیک متن : شادروان ناصر چشم آذر

تهران نیاوران
پنجشنبه شب 1397/02/27
ساعت 22:08