شعر حسرت پرواز شعر آغوش خیال شاعر بهناز پالیزبان
شعر حسرت پرواز شعر آغوش خیال شاعر بهناز پالیزبان
حسرت پرواز
پر زدم درآسمانت در قفس پرواز تاکی؟
از من و دل میگریزی نازنینم ناز تاکی؟
چشم من گرم تماشاو توهم محو نگاهی
بس کن ای نامهربانم گلرخم اعجاز تاکی؟
خسته ام ازحجم سنگین قفس از دوری تو
درقفس با بال بسته حسرت پرواز تاکی؟
کوک کردم ساز دل را با تمام سازهایت
ساز قلبت با دلم ای نازنین ناساز تاکی؟
دوستت دارم عزیزم، دوستت دارم بگویم
از شما پنهان کنم.. کتمان کنم این راز تاکی؟
شاعر : بهناز پالیزبان
…
آغوش خیال
من آشیانی مانده در باران دردم
بغضِ نگاهِ کولیانِ دوره گَردم
دریایی از اندوه دارم در خود اما
یک قطرهاش را با کسی قسمت نکردم
باید که با دنیای پر دردم بسازم
اکنون که در سرفصل این پاییز زردم
سرمستی و شادی به آغوشم نیامد
از زندگیاین بخش را انکار کردم
تنها پناهم شانه های شعر میشد
وقتی که از دنیای خود میکرد طردم
بعد از تو باید پای تنهایی بمانم
حتی به آغوشِ خیالت برنگردم
شاعر : بهناز پالیزبان
بیوگرافی شاعر بانو بهناز پالیزبان کرمانشاهی
بیشتر بخوانید بشنوید
شعر خداحافظ پاییز هزار رنگ شاعر سوده آریا
یلدا نام یک فرشته است نویسنده عرفان نظرآهاری خوانش نجوا
باران شاعر مهدی مختارزاده خوانش علی برزگر حمیده اسدی نوا