متن ترانه آتش به جان شمع فتد از الهه
اول بنا نبود، بسوزند عاشقان
آتش به جان شمع فتد، که این بنا نهاد
منم آن شمعی که به خلوت، همه شب گهر افشانم
محروم از صحبت پروانه، سوزان در آتش هجرانم
گاهی در گوشه ی میخانه، گاهی در کلبه ی ویرانم
گریم و خیزد در دل شب، شعله ز طبع سرکش من
سوزم و ترسم شعله زنان، بر همه عالم آتش من
چه بوَد گنهم، خدای من، که جهان طلبد فنای من
ناله شد در جهان، پیشه ی عاشقان
ناله شد در جهان، پیشه ی عاشقان
شمعم کز آتش هجران سوزم، با دیده ی گریان سوزم، به جهان شدم افسانه
بزمی با زهره و پروین دارم، صد قصه ی شیرین دارم، برو ای دل دیوانه!
ناله شد در جهان، پیشه ی عاشقان
ناله شد در جهان، پیشه ی عاشقان
منم آن شمعی که به خلوت، همه شب گهر افشانم
محروم از صحبت پروانه، سوزان در آتش هجرانم
گاهی در گوشه ی میخانه، گاهی در کلبه ی ویرانم
الهه