شعر رفت محمد بزاز دکلمه زهره رضایی (آتش نشان پلاسکو)
شعر رفت محمد بزاز دکلمه زهره رضایی (آتش نشان پلاسکو)
آتَشاز هر سو زَبانه میکشید و شُعلهها
ذوب میکرد آهنو فولاد و سَنگو شیشه را
کوهیاز آوار بود و نَعرهی دیوِ بَلا
زَهرِه میترکاند و میبَلعید شیرِ بیشه را
آنزمان کههر کسیفکر نجاتِ خویش بود
یکنَفر میشُست دستاز زندگیو جانِخود
مَردیاز جِنسِ شَقایق رفتدر کام خَطر
تا بگیرد دستِیک افتادهبا دستانِخود
ناگهان لرزید زیرِ پا زمینو…آسمان
غَرقهدر خاکستر و تار و غبارآلود شد
ضَجهو فَریادِ واوِیلای خَلقو هَمهَمه
در میانِ سازههایِشهر، کوهیدود شد…!
رفت…تا اینکه نمانَد خانواری بیپناه
آفَرین بر انتخابَش، مَرحبا بر این نفَر
رفت مانند همانهاییکه قبلاََ رفتهاند
از شهامَتتا شهادَت بود طولِ اینسفَر
رفت…اما ماندهاز او یادگاری دختری
دختری دنبالِ تابوتِ پدر…با مادری
مادریکه آرزوهایشهمه آتش گرفت
ثبتشد در دفترِ او قصهی دردآوری…
شاعر : محمد بزاز
خوانش شعر : زهره رضایی
دانلود دکلمه شعر رفت
دیگر اشعار و دکلمه های شاعران سایت عشق زیبا در مورد آتش نشان های ساختمان پلاسکو
شعر فریاد از آتش از سمیه خلج
شعر مصیبت پلاسکو از عباس چگینی
با توام آتش شعر و دکلمه میترا بابازاده
شعر کوتاه ساختمان پلاسکو از گیتی صلاحی نژاد
شعر کوتاه آتش نشانهای پلاسکو دکلمه و شعر مهناز توماج
دوبیتی تقدیم به دلاور مردان آتش نشان ساختمان پلاسکو از آنجلا راد
شعر پلاسکو عشق من زود بیا از محمد حسین سکوت دکلمه مینا الوندی
شعر آتش نشان از علی جوکار دکلمه مرتضی خدام ,کاترین صادقپور , سیروس ارسطونژاد