اشعار عاشقانه شاعر مهدیه اسماعیلی
اشعار عاشقانه شاعر مهدیه اسماعیلی
می بوسمت؛
ما بین ِ دوستت دارم های
ضبط شده ات..
از پشتِ خطوطِ ناهموارِ تلفن،
و دوربین ِ کوچکی ؛
که پس از سالها؛ دوباره لبخندت را ؛
در دو قاب ِ سیاه ُ
سپید ؛ به تصویر می کشد…
کاسِتی که جای
تو شعر می خواند…
حرف میزند..
دوستم دارد..
مهم تر از همه ؛ می ماند..
مانندِ گلی لای
کتاب ِ شعر ِ مادرم..
پس از
بیست ُ پنج سال جان کندن ؛
هنوزهم با همان
طراوت ؛
اَدایِ نرگس گوشه ی حوض را
در می اورد…
مثل منی که سالهاست با سپید ؛
اثبات میکنم
دیگر دوستت ندارم..
مهدیه اسماعیلی
***
من…
رودی بودم ؛ در حوالیه
روستایی همیشه سبز… و اما تو ؛
تنها دخترکی ؛ با دامن ِ
گل گلیه چین
داری…
تا امدم در اغوش بگیرمت ؛
مثل گنجِشکَکی
که از روی سیم خار دار…شاخه به
شاخه میپری ؛
از پیچک درختی تنومند ؛ تا به
دست هایم میرسی..
مثل ِ ماهی که قلاب را می بیند ؛
چشم بسته میدوی
تا انتهای باغی ؛ با طبع ِ پاییز!
حافظ میخوانی…
انار میخوری..
راه میروی..
قدم میزنی… و در تمام ِ نهایت ها
من ؛
همانند ِ بیدی در انتهای کویر..
یا گل ِ سرخی در مزرعه خار..
به هر نحوه ای در وجودت سبز
میشوم…
و تو ؛ مجبوری ،
مثل همیشه ؛
” دوستم داشته باشی ”
مهدیه اسماعیلی
***
مابین ِ
کوچه پس کوچه های
انتظار ، من ؛
یک ایستگاه همیشه خالی ام!
با عبور ِ هر رهگذر ِ
خیالی ؛ لبریز میشوم از شوق ِ
امدنت ؛ با اینکه
می دانم دست هایمان ؛ تنها ؛
دو خط ِ
موازیست…
تو از هر چه هست میگذری ؛
اِلا دوست داشتنم..
من ؛
مطمئنم نیمه شبی بازمیگردی و
مثل ِ باران در اب ..
نمک در غذای پدر ..
یا بوی پیاز ؛ با اسپری تند ِ
مادرم..
یکی میشوی…
با قلبم!
با روحم..
با تک تک ِ سلول هایم!
مهدیه اسماعیلی
***
شاعر : مهدیه اسماعیلی
بیشتر بخوانید
بر باد رفته شاعر بهرام شمس
درمانگر شاعر فرزانه مراسلی
شهریور نویسنده رویا مولاخواه گوینده سورنا
طالع شاعر نسرین آقاپور خوانش کیهان ژولیده انارکی
بیوگرافی و شعرهای خارجی
بیوگرافی شاعران نویسندگان ودکلماتورها
Different language of poems