شعر توبه گرگ شاعر بانو فرانک ساتکنی
دلم را برد وعمرم را فنا کرد
ببین با ما غم عشقش چه ها کرد
تبر میبرد اما ؛؛ دسته ی خویش !!!
غمی کهنه به زخمی نو بنا کرد
به دستش تیشه ی نامهربانی
به ریشه گاه بر شاخه جفا کرد
گلستانی به غم افتاده از درد
که با دردش دل و دین را فنا کرد
نگاه باغبان زخمی تر از گل
سکوتش آتشی بر جام ما کرد
تبر بار دگر شرمنده ی خویش
مثال گرگ توبه بر خطا کرد
ولیکن توبه گرگ است مرگش
به توبه گرگ جانم کی وفا کرد
شاعر : فرانک ساتکنی
دیگر اشعار دکلمه های شاعران دکلماتورهای سایت عشق زیبا
شعر اعجاز کن شاعر محمد بزاز خوانش دکلمه فاطیما
شعر کلبهی احساس شاعر بانو بنفشه انصاری ( پرتو )
شعر همدرد شاعر مینا محمدی خوانش دکلمه نگار هادی
شعر تعبیر عشق شاعر محمد عبادی خوانش دکلمه مدرس زاده
شعر غمزه مهتاب شاعر فردین علائی خوانش دکلمه زهره رضایی