شعر تنها تو شاعر حجت نظریان تخلص افق
شعر تنها تو شاعر حجت نظریان تخلص افق
تنها تو حق داری فقط باشی، اینجا کسی غیر از تو دعوت نیست
تنها فقط چشم تو حق دارد، اینبار حق با اکثریت نیست
از دفتر شب یک ورق بردار، پلکی بزن تا ماه بگریزد
مثل نگاه مهربان تو، در آسمان بی نهایت نیست
درکوچه یِ خرمایی مویت، وقتی سر انگشت تو می رقصد
دست مرا مهمان مویت کن، تنهاخوری رسم رفاقت نیست
وقتی که شبنم می چکد یکریز، ازشاخه های تیز مژگانت
باید بداند باز باران که، چون اشک چشمت باطراوت نیست
برسینه ام یک قطره جاری کن، تنها فقط چشم تو حق دارد
باید بباری روی قبر من، اشکت مگر باران رحمت نیست؟
شاعر : حجت نظریان
تخلص : افق
بیشتر بخوانید, بشنوید اشعار دکلمه های عاشقانه
شعر شاخه گلی شاعر لیلا کردبچه خوانش دکلمه فرهنگ
دلم تغییر میخواهد شاعر بتول مبشری خوانش دکلمه لیلا موسوی
شعر او برنمیگردد شاعر شهراد میدری خوانش دکلمه نگار هادی
اشك رازی است شاعر احمد شاملو خوانش دکلمه زهرا عالمی
سلاله عشق شاعر گیتی صلاحی نژاد دکلمه رضا کاظمی (دایی)
عالیه مرحبا